حکایت «استر و اشتر»
شنبه 6 آذر 1395
22:48
[ ]
استری و شتری با هم دوست بودند، روزی استر به شتر گفت: ای رفیق! من در هر فراز و نشیبی و یا در راه هموار و در راه خشک یا تر همیشه به زمین می افتم ولی تو به راحتی می روی و به زمین نمی خوری. علت این امر چیست؟ بگو چه باید کرد. درست راه رفتن را به من هم یاد بده.
شتر گفت: دو علت در این کار هست: اول اینکه چشم من از چشم تو دوربین تر است و دوم اینکه من قدّم بلندتر است و از بلندی نگاه می کنم، وقتی بر سر کوه بلند می رسم از بلندی همه راه ها و گردنه ها را با هوشمندی می نگرم. من ازسر بینش گام بر می دارم و به همین دلیل نمی افتم و براحتی راه را طی می کنم. تو فقط تا دو سه قدم پیش پای خود را می بینی و در راه دوربین و دور اندیش نیستی.
[ بازدید : 146 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]